Iranian Woman
 

 


زن ايـرانـی
Iranian Woman
 

 
 
 

Can't Keep Quiet

 

 


Front List Literature


سنگـسـار

.

Recent

I am not doing to well. The first six months of my...
کنفرانس زنان، شعر خوانی من... پای دختر کوچولوم که...
My little girl had gone ice-skating earlier today ...
The Prisoner of Tehran برایم خواندن این مطلب سود...
My breasts are heavy, my thighs have gained a lot...
Tehran Burning The capital of world's second-big...
Iran: A Basement Culture! So I guess we have to ...
Partial info on last month's human rights crimes c...
However much I reflect on myself, I see that fort...
چند روز پیش یکی که قرار هست بهترین کتاب راجع به ...

Archives

03/01/2003 - 04/01/2003
04/01/2003 - 05/01/2003
05/01/2003 - 06/01/2003
06/01/2003 - 07/01/2003
07/01/2003 - 08/01/2003
08/01/2003 - 09/01/2003
09/01/2003 - 10/01/2003
10/01/2003 - 11/01/2003
11/01/2003 - 12/01/2003
12/01/2003 - 01/01/2004
01/01/2004 - 02/01/2004
02/01/2004 - 03/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
04/01/2004 - 05/01/2004
05/01/2004 - 06/01/2004
06/01/2004 - 07/01/2004
07/01/2004 - 08/01/2004
08/01/2004 - 09/01/2004
09/01/2004 - 10/01/2004
10/01/2004 - 11/01/2004
11/01/2004 - 12/01/2004
12/01/2004 - 01/01/2005
01/01/2005 - 02/01/2005
02/01/2005 - 03/01/2005
03/01/2005 - 04/01/2005
04/01/2005 - 05/01/2005
05/01/2005 - 06/01/2005
06/01/2005 - 07/01/2005
07/01/2005 - 08/01/2005
08/01/2005 - 09/01/2005
09/01/2005 - 10/01/2005
10/01/2005 - 11/01/2005
11/01/2005 - 12/01/2005
12/01/2005 - 01/01/2006
01/01/2006 - 02/01/2006
02/01/2006 - 03/01/2006
03/01/2006 - 04/01/2006
04/01/2006 - 05/01/2006
05/01/2006 - 06/01/2006
06/01/2006 - 07/01/2006
07/01/2006 - 08/01/2006
08/01/2006 - 09/01/2006
09/01/2006 - 10/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
11/01/2006 - 12/01/2006
12/01/2006 - 01/01/2007
01/01/2007 - 02/01/2007
02/01/2007 - 03/01/2007
03/01/2007 - 04/01/2007
04/01/2007 - 05/01/2007
05/01/2007 - 06/01/2007
06/01/2007 - 07/01/2007
07/01/2007 - 08/01/2007

 

 

Monday, July 02, 2007

 

I am not doing to well. The first six months of my pregnancy I am very sick. The little girl is another story. She refuses to drink her medication and the first two days she cried at different hours of the night. P didn’t go to work today so that we could take her to hospital. Now she has a pink cast on her broken leg and seems to be feeling safer when moving. Poor child has lost so much weight that her face resembles a Nokhod (Chickpea).

دختر کوچولو رو بردیم بیمارستان که پاش رو گچ بگیرن. این چند روزه اصلا غذا نخورده. صورت بچه اندازه نخود شده. حال خودم هم اصلا تعریفی نداره. این شش ماه اول حاملگی ام دیگه معده ام توی حلقم نشسته.
  


Sunday, July 01, 2007

 


کنفرانس زنان، شعر خوانی من... پای دختر کوچولوم که شکست و... و خواهر هجده ساله مهری...

دیروز بعد شعر خونی جایی طبقه بالا با امی گودمن کتاب امضا می کردم و افراد زیادی آمدند تا براشون کتابهاشون رو امضا کنم و هر کدوم به نوعی قلبم رو تحت تاثیر حرفهاشون قرار دادند. آقایی که گفت شعر آخرم که برای مادرم خواندم تمام تنش رو تکون داده بود و یا خانمی که خواهرش رو در اثر سرطان پستان از دست داده بود و یا خانم جوانی که پدرش رو در اثر سرطان ریه. دکتر ادبیاتی که مرا بسیار مورد لطف خود قرار داد و دعوتهایی که به جاهای مختلف شدم یا خانمی که گفت انگار هدف تمام این سفر او این بوده که شعر من روحش را تکان بدهد... اما... دو خانم پیشم آمدند. یکی که زن هنرمندی بهایی بود و از من برای اینکه درد مردم بهایی ایرانی را گرچه خودم بهایی نیستم به تصویر می کشم تشکر کرد و دیگری خانمی که گفت: شب گذشته فیلم گیلانه را دیده بوده و بسیار گریسته بوده اما نه به اندازه ای که شنیدن اشعار من او را منقلب کرده بوده است. گفت که خواهر هجده ساله اش را رژیم کشته بوده. بغلش کردم و گریه کرد و من هرچند که ساده به گوش بیاد اما گفتم نمی گذارم هیچوقت صدای خواهر هجده ساله اتون نشنیده بمونه. من فراموش نمی کنم.
  


Saturday, June 30, 2007

 

My little girl had gone ice-skating earlier today and has broken her ankle. It is heartbreaking to see how she suffers and pains when she wants to move or go to bathroom. This all happened when I was having my readings at IWSF and later had book signing sharing a table with Amy Goodman ( meaning anyone who wanted to take a photo with her took one with me as well --I was in anyway!!) when my hubby called and said they are at the hospital. I had to cancel my interview with VOA at the last min. too. It’s been such a day.
  


Friday, June 29, 2007

 

The Prisoner of Tehran


برایم خواندن این مطلب سودابه اردلان حیرت انگیز بود. از دید من کتاب مارینا نعمت بخشی حتی جزیی از جنایات رژیم ایران است. مارینا نعمت یک زن فرانسوی نبوده که با آلمانها خوابیده باشد و حالا قرار باشد موهایش را با تیغ بزنند و بعد به دار آویخته شود! ما در سال دو هزار و هفت میلادی هستیم با تجربه یک حکومت دیکتاتوری!! مارینا نعمت حق دارد از خاطراتش بنویسد مخصوصا که او در خاطراتش از دختری شانزده ساله می نویسد که معلول انقلابی است که ایرانیان بزرگسال و به ظاهر منطقی و هموطنان مسلمانش، او، سرنوشت و زندگی اش را بازیچه قرار داده اند ( ایرانیانی که لازم دیدند انقلاب کنند تا زندگی انسانهای بسیاری را از قبیل ارتشیان، کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت، بهاییان را از هم بدرند و بعد خود طعمه و زندانی چنین رژیم آدمخواری بشوند.) اخیرا مارینا نعمت در مصاحبه ای که با تیوس اسمایلی داشت، گفت: اگر که زمان زندانی شدنم بزرگتر می بودم و یا تجربه الان را داشت حتما متفاوت عمل می کردم. شاید می توانستم شجاعت دیگران را می داشتم.


I was reading Sudabeh Ardalan’s article on Marina Nemat and how Marina has become the voice of the prisoners when in fact she had married a torturer, etc. First of all in her book Marina describes pieces of the crimes committed by the Iranian regime. Secondly we don’t live in France where women who slept with German officers to survive are to be hanged with shaved heads! This is 2007 and we do have the experience of the current regime. Marina Nemat has the right to write her memories. She was sixteen (a teenager) and a Christian whose fellow countrymen/women felt it a necessity to ruin many innocent lives (army officers, intelligent officers, Bahaies, are just a few groups of people who were executed, murdered, or hanged because or by the revolutionaries)! Marina in a recent interview with Tavis Smiley did say she may have reacted differently in prison if she was older and had known what she knows now.
  


Thursday, June 28, 2007

 


My breasts are heavy, my thighs have gained a lot of weight, and so has my face these past few months. I went to buy some maternity clothing and the prices are sky high. I don’t know what they think when they price these cloths. I don’t want to pay $250 for a shirt! It will be equivalent of one grocery shopping and many ice creams for the little girl.
  


Wednesday, June 27, 2007

 


Tehran Burning

The capital of world's second-biggest energy reserves is burning because the regime has a new policy to ration petrol and put up pump prices. Iran spends more than $5 billion a year (yes! more than 40 percent of the gasoline it uses) to import it. Iran has little refining capacity but the regime wants a nuclear bomb!
  


Sunday, June 24, 2007

 


Iran: A Basement Culture!

So I guess we have to be proud that we are a basement culture. That we are something to your face and different in your absence. I look at this fashion show in Iran and I wonder if these people could sink any lower than what has been institutionalized in their blood and bones. This basement culture is not a product of this regime. The basement culture existed during shah’s regime as well. The difference was that the stoning, and psycho acts that we see under the current regime of Iran were not celebrated by people or the previous regime. The criminals would severely get punished. Now under the current regime these people who have attended this fashion show are happy that they belong to the bunch of hypocrites who can enjoy a fashion show in a basement. The issue is not who is rich and who is poor. Never mind that these people can’t care less for the stoning, or the public executions happening in their cities. What bothers me is that these people don’t have the dignity to tell themselves they are entitle to have a fashion show in public not in a basement!

Photo taken from SERENDIP's blog.
  


 

Partial info on last month's human rights crimes committed by the Iranian regime.

نمونه هایی از نقض حقوق بشر در خرداد ماه

اخبار فعالان جنبش زنان :
رویا طلوعی روزنامه نگار و فعال جنبش زنان به اتهام شرکت در تجمع غیر قانونی مرداد 84 و تبلیغ علیه نظام در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج به 6 سال حبس تعزیری محکوم گردید.(ایسنا 2/3/86)

بهاره هدایت از بازداشت شدگان تجمع 22 خرداد 85 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران به 2 سال حبس تعلیقی محکوم شد. نسرین ستوده وکیل مدافع چند تن از فعالین جنبش زنان اعلام کرد: در طول 2 سال گذشته تاکنون 121 مورد اعم از احضار و بازداشت را در مورد فعالان جنبش زنان شاهد بوده ایم و قریب به یک میلیارد تومان به عنوان تضمین اعم از وثیقه و کفالت از فعالان جنبش زنان اخذ شده است.(ایلنا 5/3/86)

دل آرام علی فعال جنبش زنان و از بازداشت شدگان تجمع 22 خرداد 85 به اتهام اقدام علیه امنیت، تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و شرکت در تجمع غیر قانونی در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.(ایسنا 8/3/86)

نسیم سلطان بیگی فعال جنبش زنان و از شرکت کنندگان در تجمع 22 خرداد 85 به اتهام تبلیغ علیه نظام، شرکت در تجمع غیر قانونی و ایجاد اغتشاش جهت محاکمه به شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران احضار شد.(ایسنا 11/3/86)

عالیه اقدام دوست فعال جنبش زنان و از بازداشت شدگان تجمع 22 خرداد 85 به اتهام اخلال در نظم عمومی، اقدام علیه امنیت ملی و شرکت در تجمع غیر قانونی در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.(ایلنا 19/3/86)

نسیم سلطان بیگی فعال جنبش زنان و از بازداشت شدگان تجمع 22 خرداد 85 به اتهام اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم و اغتشاش در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.(ایلنا 21/3/86)

گیتا احمدی و مارال فرخی از فعالین جنبش زنان از متهمان پرونده تجمع 8 مارس روز جهانی زن، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تمرد از دستور پلیس، تبلیغ علیه نظام و برهم زدن نظم و آرامش عمومی جهت محاکمه به شعبات 13 و 15 دادگاه انقلاب تهران احضار شدند.(ایلنا 21/3/86)

محمد علی جعفر زاده که به اتهام ادعای نبوت به حکم دادگاه روحانیت محکوم به اعدام شده بود، پس از انتقال به سلول انفرادی در بند 500 روحانیت در زندان اوین تهران اعدام شد.(فعالان حقوق بشر در ایران 6/3/86)
سعید قنبر زهی به اتهام محاربه و افساد فی الارض از طریق قیام مسلخانه، عضویت و هواداری از گروهک تروریستی و قتل مامور نیروی انتظامی به حکم دادگاه انقلاب زاهدان و با تائید مراجع عالی قضایی در زندان زاهدان اعدام شد (کیهان 8/3/86)

محمد جابری(معروف به صفا بابا) به اتهام ارتداد از دین اسلام بدستور دادگاه ویژه روحانیت در زندان اوین تهران اعدام شد. دختر نامبرده بنام رقیه جابری به 5 سال زندان محکوم شده و در بند 3 زنان زندانی می باشد.(فعالان حقوق بشر در ایران 11/3/86)


فعالين سياسی، فرهنگی و اجتماعی: احکام صادره شده توسط دادگاه ها
شاخوان حسینی 20 ساله به جرم فعالیت سیاسی در شعبه اول دادگاه انقلاب سقز به 8 سال حبس محکوم گردید. نامبرده از 8 ماه پیش در بازداشت بسر می برد. همچنین هوشنگ قادری 21 ساله به جرم فعالیت سیاسی، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام در دادگاه انقلاب به 4 سال 91 روز به حبس محکوم گردید.
(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 1/3/86)

مختار دوستی نیا، عبدالصاحب ناصری، مهدی مومنی و علی رحیمی از اعضای مجمع صنفی معلمان ایلام به جرم شرکت در اعتراضات معلمان بدستور مدیر کل سازمان آموزش و پرورش استان برای مدت 3 ماه محکوم به انفصال از خدمت شدند.(کانون صنفی معلمان ایران 3/3/86)

اسد باوی از متهمان پرونده بمب گذاریهای اهواز در دادگاه تجدید نظر اهواز به 10 سال حبس محکوم شد. حکم صادره توسط دایره اجرای احکام دادگاه انقلاب اهواز به مرحله اجرا در آمد.(ایلنا 4/3/86)
مختار اسدی کارشناس ارشد با 14 سال سابقه خدمت در دبیر ستانهای کرج به اتهام تحریک معلمان مدرسه جابر انصاری ناحیه 3 کرج به عدم حضور در کلاس به حکم هیات بدوی سازمان آموزش و پرورش استان تهران به 5 سال تبعید خارج از استان تهران محکوم شد.(کانون صنفی معلمان ایران 10/3/86)

محسن آرمین نماینده تهران در مجلس ششم به اتهام توهین به مسئولان به پرداخت صد هزار تومان جزای نقدی محکوم شد.(ایلنا 19/3/86)

یوسف رحمانی پور 25 ساله ساکن شهرستان بوکان به اتهام همکاری با احزاب سیاسی در دادگاه انقلاب بوکان بدون حضور وکیل به 9 سال و 6 ماه حبس محکوم شد. نامبرده اوائل سال گذشته بازداشت و پس از 9 ماه با قرار وثیقه 100 میلیون تومانی از زندان آزاد گردید.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 21/3/86)

حسن نوری، برادر مهدی نوری دانشجوی بازداشتی گفت: برادرم سال گذشته پس از اعتراضات مردمی خرداد ماه در آذربایجان بازداشت شد و بر اساس سه پرونده ای که در ارومیه، تبریز و نقده داشت، به 7 سال زندان و 3 سال تبعید محکوم شد. حکم صادره در دادگاه تجدید نظر هم تائید گردید. وی گفت: برادرم از هفدهم اردیبهشت در بازداشت بسر می برد، تنها خواسته ما این است که چند روزی به برادرم مرخصی بدهند تا بتواند امتحانات خود را بدهد زیرا برادرم ترم آخر است و سال گذشته هم به علت بازداشت نتوانست امتحانات خود را بدهد و احتمال اخراج وی وجود دارد.(ایلنا 22/3/86)

خالد محمدی قرا اوغلان اهل یک روستا در حومه شهرستان مهاباد به اتهام همکاری و عضویت در یکی از احزاب مخالف دولت و خروج غیر قانونی از مرز به 3 سال زندان محکوم شد. نامبرده از پانزده ماه پیش در زندان بسر می برد. وی به منظور دریافت امان نامه، به همراه همسر و فرزندش از کردستان عراق به ایران مراجعت کرده بود.
(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 26/3/86)

جواد کاوسیان استاد دانشگاه تربیت معلم تهران ودانشجوی دوره دکترای این دانشگاه بدستور وزارت اطلاعات، از ادامه تحصیل و تدریس در دانشگاه محروم شد. نامبرده عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت می باشد.(ایلنا 28/3/86)

متین ارجان تبعه ترکیه به جرم عضویت در یک حزب کرد مخالف دولت ایران، در دادگاه انقلاب ارومیه بدون حضور وکیل به 10 سال زندان محکوم شد. وی از سال 84در زندان بسر می برد.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 29/3/86)

منصور تیفوری نویسنده و مترجم به اتهام خروج غیر قانونی از مرز در دادگاه جزایی مریوان به 6 ماه حبس تعلیقی محکوم شد.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 29/3/86)

اخبار مربوط به زندانيان سياسی :
عباس لسانی از زندانیان سیاسی آذربایجانی در شعبه ششم دادگاه تجدید نظر استان آذزبایجان شرقی محاکمه شد.(ایسنا 1/3/86)

سهراب جلالی فعال سیاسی و مدنی سنندجی که به 2 سال حبس تعزیری و تبعید به کاشمر خراسان محکوم شده بود و هم اکنون دوران محکومیت در تبعید را می گذراند، مجددا به 5 سال حبس تعلیقی محکوم شد.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 7/3/86)

هیوا بوتیمار که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از 5 ماه پیش در زندان مریوان بسر می برد، با دست و پای زنجیر بسته بدون حضور وکیل وی و با حضور وکیل تسخیری در دادگاه انقلاب مریوان محاکمه شد.
(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 8/3/86)

فرهاد وکیلی که اواسط سال گذشته به اتهام ارتباط با یکی از احزاب اپوزیسیون دستگیر شده بود، بیش از 8 ماه است که بصورت بلاتکلیف در انتظار رای دادگاه بسر می برد.(وبلاگ موکریان 11/3/86)

1 ناصر خیر اللهی زندانی سیاسی که مدت 3 سال است بصورت بلاتکلیف در زندانهای اوین، رجایی شهر و اصفهان بسر می برد در اعتراض به انتقال از زندان اصفهان به زندان رجایی شهر اعتصاب غذا کرده است.
(کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر 12/3/86)

مامورین وزارت اطلاعات در گرگان برای دومین بار طی یکسال گذشته به منزل پدری کیوان رفیعی سخنگوی فعالان حقوق بشر در ایران که از یکسال پیش در زندان بسر می برد ، یورش برده پس از ضبط لوازم، خواهر،برادر و پدر وی را بازداشت و به اداره اطلاعات گرگان منتقل و پس از 8 ساعت بازجویی توام با تهدید با اخذ تعهد کتبی آنها را آزاد می کنند.(فعالان حقوق بشر در ایران 13/3/86)

محمد شریف وکیل مدافع محمود صالحی که در رابطه با پرونده روز جهانی کارگر سال 83 در سقز به تحمل 4 سال حبس محکوم شده و به زندان سنندج تبعید شده، برای انتقال از زندان سنندج به سقز دست به اعتصاب غذا زده است.(ایلنا 21/3/86)

قاضی حسن حداد معاون امنیت دادستانی تهران اعلام کرد: بازجویی از هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و علی شاکری توسط وزارت اطلاعات وزیر نظر معاونت امنیت دادسرای تهران انجام شده و ادامه دارد.(ایلنا 21/3/86)

هاشم شاهی نیا که به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران، 2 سال پیش در دادگاه بدوی، در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی حسن حداد به 5 سال زندان محکوم شده بود، حکم وی در دادگاه تجدید نظر به شش سال و نیم حبس تعزیری افزایش یافته است.(فعالان حقوق بشر در ایران 23/3/86)

شهرام انصاری فر به اتهام فعالیت سیاسی در دادگاه انقلاب سقز به 4 سال حبس محکوم شد. نامبرده از 20 ماه پیش در زندان بسر می برد.(وبلاگ موکریان 24/3/86)

محمد عبداللهی فعال سیاسی که به پنج سال زندان محکوم شده بود، از زندان مهاباد به زندان طبس در استان خراسان تبعید شد.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 26/3/86)

محمد شریف وکیل مدافع محمود صالحی از متهمان پرونده روز جهانی کارگر سال 83 در سقز گفت: بدستور دادستانی نتوانستم با موکلم در زندان سنندج ملاقات کنم.(ایسنا 29/3/86)

زندانیان سیاسی مفقود الاثر:
قاسم دانشفر 25 ساله اهل مهاباد و عضو یک حزب کردی 24 سال پیش توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به زندان ارومیه منتقل می شود. از آن زمان تاکنون هیچ اطلاعی از وضعیت ایشان در دست نیست.
(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 17/3/86)

منصور عبدالی فرزند عبدالله متولد 1346 عضو یک حزب کرد مخالف دولت 15 سال پیش در منطقه مرزی پیرانشهر هنگام خروج از مرز توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی دستگیر و زندانی شده است. از آن زمان تاکنون اطلاع موثقی از وضعیت نامبرده توسط خانواده اش دریافت نشده است.(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 21/3/86)

یک شهروند اهل سقز به نام احمد شریفی فرزند عبدالله متولد 1335 در دی ماه 1375 در شهر سلیمانیه عراق توسط نیروهای انتظامی و اطلاعاتی ایران ربوده شده و به زندان سقز منتقل شده بود. نامبرده عضو یک سازمان سیاسی چپ ایرانی بوده و بعدها به مکان نامعلومی منتقل گردیده و از آن تاریخ تاکنون هیچگونه اطلاعی از وضعیت و یا سرنوشت وی در دست نیست. خانواده و بستگان احمد شریفی خواهان تعیین وضعیت سرنوشت و ناپدیدی وی شده اند.
(سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان 29/3/86)

  


Saturday, June 23, 2007

 


However much I reflect on myself, I see that fortune leads me wherever...

-- Veronica Franco

Being pregnant and dreamy is not new to me but feeling exhausted is. I go through several emotions these days. Insecurities and nervousness with a new baby, joy, worries and most of all tiredness are just a few to name. I wake up with backache. To add to all of these we have not found a house yet and it is a bit stressful. I don’t feel like I can survive another American suburb life style like I had in Connecticut. I need to live in the city. I am a city girl after all! Having a farm and a windmill as the closest tourist attraction to my home is just a big no no!
  


 

 

Blogroll Me! Global Voices Online - The world is talking. Are you listening?